کد مطلب:260898 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:365

شهادت امام حسن عسکری
همان طوری كه گفتیم امام حسن عسكری علیه السلام به دستور معتمد عباسی مسموم شد و در بستر بیماری قرار گرفت.

اسماعیل بن علی گوید: در آن مرضی كه حضرت از دنیا رفت خدمت امام حسن عسكری علیه السلام رفتم. من نزد حضرت بودم به خادمش كه نامش عقید بود و قبل از امام حسن عسكری به پدرش امام علی نقی علیه السلام خدمت می كرد. فرمود: «یا عقید اغل لی ماء بمصطكی» ای عقید! مصطكی (كندر رومی) را با آب بجوشان. عقید كندر را با آب جوشانید.

صقیل [1] كنیز آن را در ظرفی آورد و به دست مبارك حضرت داد و حضرت «هم بشربه فجعلت یده ترتعد حتی ضرب القدح ثنایا الحسن فتركه من یده» خواست آن را خورد در اثر مریضی دست حضرت چنان می لرزید كه كاسه به دندانهای آن حضرت برخورد كرد. حضرت كاسه را به زمین گذاشت و به عقید فرمود:

«ادخل البیت فانك تری صبیا ساجدا» داخل خانه شو، پس پسر بچه ای را در حال سجده می بینی او را بیاور. ابوسهل نقل می كند كه عقید گوید: من داخل شدم، پسر بچه ای را در حال سجده دیدم كه انگشت سبابه اش (شهادت) را به سوی آسمان بلند كرده بود به او سلام كردم و او نمازش را كوتاه كرد.

عرض كردم: مولایم امام حسن عسكری علیه السلام تو را می طلبد. مادرش صقیل آمد و دست او را گرفته به نزد امام حسن عسكری برد، وقتی امام او را دید گریه كرد و فرمود: «یا سید اهل بیته! اسقنی الماء فانی ذاهب الی ربی» ای سرور اهل بیت اش؟ به من آب بیاشام، من به سوی پروردگارم می روم.

پسر بچه ظرف آب را كه با مصطكی جوشانیده بود به دست گرفته به امام حسن عسكری علیه السلام داد. «فلما شربه، قال هیئونی للصلوة» هنگامی كه آب را خورد فرمود: مرا برای نماز (صبح) آماده كنید.



[ صفحه 191]



آن پسر بچه در وضو گرفتن به پدر كمك كرد. امام حسن عسكری فرمود: «ابشر یا بنی! فانت صاحب الزمان و انت المهدی و انت حجة الله علی ارضه و انت ولدی و وصیی..» ای پسرم! مژده باد تو را كه تویی صاحب زمان، تویی مهدی، تویی حجت خدا بر روی زمین و تویی فرزند و وصی من... و این عهدی است از پدرم و از پدرانش تا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم. [2] .

در همان هنگام به ندای حق: «یا ایتها النفس المطمئنة، ارجعی الی ربك راضیة مرضیة، فادخلی فی عبادی، و ادخلی جنتی» [3] .

لبیك گفت، و به عالم بقا ارتحال نمود.



سر به دامان پسر گرم سخن با معبود

چهره اش بر اثر زهر جفا پر گهر است



در حالی كه به صورت فرزندش (مهدی) تماشا می كرد و در حال وصیت و راز و نیاز بود چشمانش را از این دنیا بست.



سوخت از زهر ز پا تا به سرم

آب گردیده خدایا جگرم



پسرم مهدی موعود كجاست؟

تا ببیند كه چه آمد به سرم



دشمنانم همه شادند ولی

گرد غم ریخت به روی پسرم



پسرم گرید و گوید همه دم

پدرم ای پدرم ای پدرم



یاد تنهایی مهدی هر دم

می رود خون ز دو چشمان ترم



طوطی باغ جنانم اما

ریخت یا رب به جهان بال و پرم



از پس ماه صفر زهر جفا

كرد با ختم رسل همسفرم



پیكر شمع صفت آب شده

قاصد مرگ نشسته به برم



آب آرید برایم یاران

كه به دل سخت فتاده شررم



ای خدا! یاد لب خشك حسین

سوزد از زهر جفا بیشترم



آن حسینی كه سرش هست هنوز

به سر نیزه عیان در نظرم



آن حسینی كه به قاتل می گفت

آب ده آب كه سوزد جگرم





[ صفحه 192]





من به ایام جوانی «میثم»

به گلستان جنان رهسپرم [4] .



بولیك الحجة ابن الحسن یا الله

پروردگارا! در ظهور حضرت مهدی تعجیل بفرما.

خداوندا! ما را از یاران حضرت قرار بده.

خداوندا! چشم منتظران را به ظهور مهدی روشن بفرما.

آمین یا رب العالمین!


[1] صقيل همان نرگس خاتون مادر امام زمان عليه السلام است.

[2] بحارالأنوار، ج 50، ص 332.

[3] سوره ي فجر، آيه 27 الي 30.

[4] شعر از حاج غلامرضا سازگار «ميثم».